✿◕ ‿ ◕✿قاطی پاطی(✿◠_◠)

و دخترونه

به سلامتی همه رفیق بامراماااا...

 

 

سلامتی اون رفیقـی که مجازیهــ
امــّــــا
یه جوری برات سنگ صبوره
که هیچکدوم از رفیقای واقــعیـتـــ
به گرد پاش هم نمی رسن …!
.


♥ چهار شنبه 13 مرداد 1395 ساعت 19:8 توسط شفتالــــــــو

جهنم...

جهنمـــــــے ....

جهنمـــــــے ....



یــــادت باشد اینجا ایــــران است...

جـــای خطایی نداری...

اگـــر به راه راســـت نروی...

حــاجی هایش طوری راه راســـت را نشانت میدهند کـــه 

زمانی میشنوی فاحـــشه صدایت میکنند....

دروازه بهــشت انــها فقط یه جــاست...

جــایی میــان پــای تو...

خــودت را جــمع و جور کن..

ایــنجا پــر است از مردانی که به اســـم دیــن جــرت میدهند...

♥ چهار شنبه 13 مرداد 1395 ساعت 19:3 توسط شفتالــــــــو

ز.ز...

 

♦️مدت زیادی از زمان ازدواجشان می‌گذشت و طبق معمول زندگی فراز و

نشیب‌های خاص خودش را داشت.


یک روز روز زن که از ساعت‌های زیاد کار شوهر عصبانی بود و همه چیز را

از هم پاشیده می‌دید، زبان به شکایت گشود و باعث ناامیدی شوهرش

شد.


مرد پس از یک هفته سکوت همسرش، با کاغذ و قلمی‌در دست به طرف

او رفت و پیشنهاد کرد هر آنچه را که باعث آزارشان می‌شود را بنویسید و

 

در مورد آن‌ها بحث و تبادل نظر کنند.


زن که گله‌های بسیاری داشت بدون اینکه سرخود را بلند کند، شروع کرد

به نوشتن.


مرد پس از نگاهی عمیق و طولانی به همسر، نوشتن را آغاز کرد.


یک ربع بعد با نگاهی به یکدیگر کاغذ‌ها را رد وبدل کردند. مرد به زن

عصبانی و کاغذ لبریز از شکایت خیره ماند…


اما زن با دیدن کاغذ شوهر، خجالت زده شد و به سرعت کاغذ خود را پاره

کرد.


شوهرش در هر دو صفحه این جمله را تکرار کرده بود:


"دوستت دارم عزیزم"


♥ چهار شنبه 13 مرداد 1395 ساعت 10:36 توسط شفتالــــــــو

من...

مـــטּ همیشـــــﮧ مــے خــنـــכҐ

امــــا بــا همــــﮧ ڪـــس نمــے پـــرҐ …

غــــرﯠر כارҐ ﯠلـــے نــــﮧ ﯠاســـــﮧ כﯠســـــتــاҐ

بـــا همــــــﮧ صــــافـــҐ

امــــا ….

اگــــــﮧ بــכ بـــاشــــے شــــــایـــכ تحـــــمل ڪــــنـــҐ

ولـــــــے …

اگـــــه از حـــــכتـــــــ بگـــــــذرے …

כیگـــــــﮧ … آכҐ حســــابــتـــــ نمـــے ڪـــــنــҐ ﯠ     زیـــر پـــاҐ لــہـــتـــــ مــے ڪـــنـҐ ..


♥ چهار شنبه 13 مرداد 1395 ساعت 10:22 توسط شفتالــــــــو

دیوونه تو...

از دیوانه ای پرسیدند : چه کسی را بیشتر دوست داری ؟

دیوانه خندید و گفت : ”عشقم” را…

گفتند : عشقت کیست؟

گفت:عشقی ندارم!

خندیدند و گفتند : برای عشقت حاضری چه کارهاکنی؟

گفت : مانند عاقلان نمیشوم ، نامردی نمیکنم ، خیانت نمیکنم ، دور نمیزنم ،

وعدهسرخرمن نمیدهم ، دروغ نمیگویم و دوستش خواهم داشت ، تنهایش نمیگذارم ،

میپرستمش ، بی وفایی نمیکنم با او مهربان خواهم بود ، برایش


فداکاری خواهم کر د،ناراحت و نگرانش نمیکنم ، غمخوارش میشوم…


گفتند: ولی اگر تنهایت گذاشت ، اگر دوستت نداشت ، اگر نامردی کرد ، اگربی وفابود ،

اگر ترکت کرد چه…؟


اشک بر چشمانش حلقه زد و گفت : اگر اینگونه نبود که من “دیوانه” نمیشدم…

 


♥ چهار شنبه 13 مرداد 1395 ساعت 10:1 توسط شفتالــــــــو

بوسه...


در سرزمین من کسی بوسه فرانسوی بلد نیست...


اینجا مثل آلمان پل عشق ندارد


از گل رز هلندی هم خبری نیست..


اینجا عشق یعنی اینکه بخاطر چشم های دور و برت


معشوقت را فقط از پشت گوشی


بوسیده 
باشی. 


♥ چهار شنبه 13 مرداد 1395 ساعت 9:58 توسط شفتالــــــــو

دستامون..


وقتی دستت تو دست عشقته و آروم یه فشار کوچیک به دستت میده ... 


بی تفاوت ازین فشار رد نشیا

داره باهات حرف میزنه

...

میگه دوست داره!

میگه هوات و داره!

میگه حواست به من باشه!

میگه حواسش بهت هس!

میگه تنها نیستیا!

میگه....

تو هم همینجور که دستت تو دستشه

آروم انگشت شصتت و بکش رو انگشتاش...


آرهیه وقتایی بی صدا و بی نگاه حرف بزنین     

                                                                                                                                                                      


♥ چهار شنبه 13 مرداد 1395 ساعت 9:53 توسط شفتالــــــــو

پخته

 

عشق آدم را داغ می کند.

ودوست داشتن آدم را پخته...

هر داغی یک روز سرد می شود

ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود...


♥ چهار شنبه 13 مرداد 1395 ساعت 9:50 توسط شفتالــــــــو

خخخخخ...ما اینیم دیگه


♥ سه شنبه 12 مرداد 1395 ساعت 23:57 توسط شفتالــــــــو

افرین...


♥ سه شنبه 12 مرداد 1395 ساعت 23:57 توسط شفتالــــــــو
صفحه قبل 1 ... 11 12 13 14 15 ... 27 صفحه بعد